سی سالگی

ساخت وبلاگ

چه بغضی تو گلو دارم به ظاهر با تو می خندم
یه جاهایی نباید دید منم چشمامو می بندم , منم چشمامو می بندم

آخه زخمی ازت خوردم دلو جونم تو آتیشه
می خوام وایستم روی پاهام همش زانوم خم میشه , همش زانوم خم میشه

همش سی سالمه اما دیگه حس می کنم پیرم ببین کاری باهام کردی که انگاری زمین گیرم
آره این بازیه دنیاست یه جایی گل تو مشتت نیست
یه روزی می شکنه بغضت می بینی هیشکی پشتت نیست

همش سی سالمه اما دیگه حس می کنم پیرم ببین کاری باهام کردی که انگاری زمین گیرم
آره این بازیه دنیاست یه جایی گل تو مشتت نیست
یه روزی می شکنه بغضت می بینی هیشکی پشتت نیست

 

اگه میشد نفهمم که با کی حالت عوض میشه
شاید این درد بی درمون نمی سوزوندم از ریشه , نمی سوزوندم از ریشه

اگه میشد که من هیچ وقت نفهمم با کی آرومی واسه کی جونتو میدی تو دست کی مثه مومی

همش سی سالمه اما دیگه حس می کنم پیرم ببین کاری باهام کردی که انگاری زمین گیرم
آره این بازیه دنیاست یه جایی گل تو مشتت نیست
یه روزی می شکنه بغضت می بینی هیشکی پشتت نیست

همش سی سالمه اما دیگه حس می کنم پیرم ببین کاری باهام کردی که انگاری زمین گیرم
آره این بازیه دنیاست یه جایی گل تو مشتت نیست
یه روزی می شکنه بغضت میبینی هیشکی پشتت نیست

**

ترانه : سارا بالو

من یه دیوونم...
ما را در سایت من یه دیوونم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynab7 بازدید : 164 تاريخ : يکشنبه 4 اسفند 1398 ساعت: 11:01